آرام بر پهنای اشک قدم می گذارم....
سکوت..
سکوت می کنم .......
سکوت می کنم، شاید سکوت این صدای بغض آلود را بشکند......
شاید بیداری خفته مان دوباره برخیزد.....
و در سکوت ترنم باران را صدا می کنم....
چه نوازشی دارد این باران.
________________________________
یه چیزایی:بعضی وقتا چنان از پست هام مطمئنم که انتظار چشمای از حدقه در اومدتونو دارم. مطمئنم مطلبم اونقدر پنهون کاری داره که هیچکس حتا گمانی هم به اصلش نبره. مطمئنم گرچه آتش رازم رو فرو نشوندم باز هم هیچ کس هیچی نفهمیده. تا یه روز تو صفحه نظرات چیزی رو می بینم که اصلا انتظارشو نداشتم . سه تا کامنت از یه نفر که الان خیلی دوره. کامنتایی که فقط با دو جمله همه ی راز فرو خوردمو جلو چشمام میارن و نیشخند می زنن به همه ی پنهون کاری ها. آه....
یه چیزایی: بچه ها بازم ممنون. خیلی باحالین. اون کاره انجام شد.